متن های پند آموز

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 14
نویسنده پیام
zahra آفلاین


ارسال‌ها : 30
عضویت: 7 /4 /1393
تشکرها : 1
تشکر شده : 3
متن های پند آموز
بیائیم نخندیم . . .





به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب





نخند





به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.





نخند





به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.





نخند





به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.





نخند





به دستان پدرت،





به جاروکردن مادرت،





به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،





به راننده ی چاق اتوبوس ،





به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،





به راننده ی آژانسی که چرت می زند،





به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش را باد می زند،





به مجری نیمه شب رادیو،





به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،





به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،





به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،





به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،





به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،





به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،





به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،





به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،





به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،





به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،





به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،





به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،





به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،





نخند





نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی





که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند





آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!





آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،





بارمی برند،





بی خوابی می کشند،





کهنه می پوشند،





جارمی زنند





سرما و گرما می کشند،





و گاهی خجالت هم می کشند.......خیلی ساده....







جمعه 20 تیر 1393 - 22:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zahra آفلاین



ارسال‌ها : 30
عضویت: 7 /4 /1393
تشکرها : 1
تشکر شده : 3
متن های پند آموز
نگاه هایمان ” هرزه ” شده اند



آغوش هایمان بوی ” هوس ” گرفته اند



قول هایمان ” بی اعتبار ” است



حرف هایمان ” خالص ” نیست



عشق هایمان ” پوشالی ” شده است



محبت هایمان ” قلابی ” شده



خوبی هایمان فقط ” تظاهر ” به خوبی ست



عبادتمان همه چیز است جز ” بندگی ” خدا . . .



رنگ و لعاب صورت ها هر روز بیشتر میشود



و رنگ و لعاب دل ها هر روز کم تر . . .



افکارمان ” غربی ” شده است



آزادی از نظرمان آزاد بودن پوشش است نه آزاد بودن عقیده ,



همه کارها را با پاداش میخواهیم



اما تا این که جزا ببینیم فریادمان به آسمان میرسد . . .



فرهنگ اصیل خودمان را کنار گذاشته ایم و فرهنگ به اصطلاح ” مدرن ” را برگزیده ایم



شلوار پاره میپوشیم چون ” مد ” است !



لباس های ساده و مناسب را کنار میگذاریم چون ” افت کلاس ” است !



شعار میدهیم بدون ” عمل ” . . .



قضاوت میکنیم بدون ” عدل ” . . .



سوال من این است ما در کدام نقطه از انسانیت ایستاده ایم ؟





جمعه 20 تیر 1393 - 22:42
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zahra به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: yalda /
zahra آفلاین



ارسال‌ها : 30
عضویت: 7 /4 /1393
تشکرها : 1
تشکر شده : 3
متن های پند آموز
انسان عصر من غمگين است



هرروز
غصه ميخورد



براي آنچه
نميخواهد



برای آنچه
ميخواهد و نمي يابد



برای
روزهاي از دست رفته



برای فرداهاي
به دست نيامده



انسان عصرمن



هرروز



مثل
پيرمردهاي توي پارک



مي نشيندو خيره ميشود به
آسمان



دستهايش خسته



ازنفس افتاده





انسان عصر من



آرزومندي بي آرزوست



افسوس که ديگر شاد نيست...





جمعه 20 تیر 1393 - 22:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group